مادر بیچاره ی من تو چه میدانستی که من سنگ صبور خوبی برای غم هایت نیستم .تو چه میدانستی که با حرف هایت مرا بزرگ نمیکنی فقط کاری میکنی که یکی باشم مثل تو . تو چه میدانستی که با حرف هایت زندگیم را نابود میکنی .
مادر من برای زندگی ارزش قائل هستم . نمیگذارم نابود شود و حتی اگر شده با چنگ و دندان رشته های اتصالمان را میبرم و میروم پی زندگی خودم
مادر من نمیخواهم یک مظلوم عصبانی باشم . من به دنبال آرامشم
کاش میفهمیدی من کوچکتر از آن بودم که همدردت شوم . شاید در آینده که خودم را پیدا کردم بتوانم به دردهایت گوش بدهم شاید برای درد هایت مرهمی هم پیدا کردم
امروز من یک زنم در آستانه ی شدن ها
نوشته شده در جمعه بیست و یکم آبان ۱۳۹۵ساعت 13:23 توسط |
کفشدوزک قرمز...برچسب : نویسنده : 8dour-oftadeh9 بازدید : 133